صادق هدایت زمانهی ما کو؟
اهل فوتبال نیستم. اما گاهی اگر گذرم به بازی حساسی بخورد که وقتش را داشته باشم، بدم نمیآید کنار خانواده به تماشا بنشینم. کوچکتر که بودم عاشق تیم فوتبال رئال مادرید بودم. آن زمان که فیگو و بازیکنهای هم سطح او در رئال مادرید بازی میکردند و هنوز کسی اسمی از رنالدو و مسی نشنیده بود. در جامهای جهانی در کنار تیم ایران طرفدار تیم برزیل بودم. مگر میشد از بازی رنالدینیو گذشت. شب گذشته تلوزیون را روشن کردم تا فیلمی را که دانلود کرده بودم با خانواده ببینیم. تلوزیون روی شبکهی ورزش تنظیم بود. همین که دوربین روی رونالدینیو در حال دریپ زدن رفت همه محو تماشای بازی او شده بودیم. نفرات بعدی که در حال توپزنی در قاب تصویر ظاهر شدند هیچکدام هرگز به پای رنالدینیو نمیرسیدند، حتا مسی که او را با رنالدینیو مقایسه میکردند.
شاید بگویید من فوتبالی نیستم و اصلن این مبحث چه ارتباطی با صادق هدایت زمانهی ما و نویسندگی دارد؟ نیازی نیست فوتبالی باشید تا بدانید چه میگویم همین که بدانید رونالدینیو نامی بوده که امروزه هیچکس در دنیای فوتبال به پای او نمیرسد کافی است. این که اسطورههایی در برههای زمانی بودهاند که نقطهی عطفی بودهاند در تاریخ حرفهای خود چه در دنیای موسیقی، چه در نقاشی، چه در فیلمسازی و چه در دنیای ادبیات و نویسندگی. کسانی که به باور من امروزه روز هیچ کس حتا به گرد پایشان هم نمیتواند برسد. من را به این پرسش وامیدارد که به کجا داریم میرویم؟ چه فاکتوری باعث به وجود آمدن چنان اسطورههای تاریخی ماندگاری در گذشتهی بشریت میشود؟ چرا امروزه ما چنان نمونههایی را در عصر خویش نداریم؟
صادق هدایت یک نمونهی بارز نویسندهی ایرانی است که آثارش توانایی مقایسه شدن با دیگر آثار نویسندگان بزرگ جهان را در خود دارد. چه چیزی باعث میشود در یک برههی تاریخی، ما صادق هدایت نامی را داشته باشیم که به چنین جایگاهی دست بیاید؟ پرسش من این است چه اتفاقی، چه فاکتوری باعث میشود که در میان نویسندگان امروزیمان کسی را که بتواند هم سطح با صادق هدایت در ادبیات نویسندگیمان گام بردارد نداشته باشیم؟ پرسش من این است صادق هدایت زمانهی ما کو؟ کجاست؟ آیا در گوشهای در گمنامی زندگی میکند؟ یا در دنیایی که با قدرت رسانه کنترل میشود توسط رسانه محو شده است؟ یا هنوز استعداد خودش را کشف نکرده؟ شاید اصلن قصد نویسنده شدن نکرده؟ یا آنکه آمده قصد نویسنده شدن کرده میانهی راه به هر علتی کناره گرفته؟ یا ما هم مثل گذشتگانمان خیلی از شاهکارهای دورهی خودمان را ندیده میگیریم و نمیشناسیمش تا روزگاری بعد از مرگ همهی ما در سالها یا قرنی بعد از ما کشف و شناخته شود؟ چه اتفاقی در این میان رخ داده که ما صادق هدایتهای زمانه را در هیچ عرصهای نه فوتبال نه موسیقی نه نقاشی نه سینما و نه… نمیبینیم؟ آیا بشر در عصر تکنولوژی و رسانه در اوج دسترسی به اطلاعات و منابع وارد دورهی افول خود میشود؟ آیا آنان آخرین اسطورههای جهان ما بودند؟ اولین و آخرین نسل از نوع خود؟ آیا در عصر تکنولوژی غرق شدهایم و خودمان را فراموش کردهایم؟ آیا مسیر اسطوره شدن شاهکار آفریدن با موانع اینچنینی مسدود میشود؟ مثلن سقراط بگوید در عهد روم باستان همه واپسگرا بودند من نمیتوانستم در آن زمانه ظهور کنم؟ یا بتهوون بگوید من ناشنوا بودم چطور میتوانستم موزیسینی شوم که شاهکار میآفریند؟ یا رنالدینیو بگوید من سیاهپوستی بودم که مورد تبعیض نژادی قرار میگرفت و نمیتوانستم اسطوره شوم؟ قانون اسطوره شدن از یک الگوی اینچنین که همه چیز در یک فضای مناسب و ایدهآل باشد تا بتوان رشد کرد پیروی نمیکند. بلکه یک اسطوره مثل نیلوفری زیبا از دل مرداب سربرمیآورد. درست از جایی که اصلن انتظارش نمیرود (یک گل به چنان زیبایی رشد) کند.
اشتراک بگذارید
چه توضیح و تفسیر جامع و کاملی بود. لذت بردم
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه *
نام *
ایمیل *
وب سایت
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.