خلاصه‌ای از شروع داستان نویسندگی من.

در سن چهارده سالگی بود که اولین داستان بلندم را نوشتم.  و بعد از آن آنقدر درگیرودار بازیگوشی و  شیطنت‌هایم شدم که یادم رفت چه توانایی دارم و باید برایش وقت بگذارم و روی این استعدادم کار کنم تا پخته شود و خام نماند.

توانایی من هرچه که بود پس از سال‌ها هنوز هم خام بود. و بالا رفتن سن من و تهی بودنم از دانش لازم و بارور نشدن افکار درونم نیز بر خامی‌اش افزود.

بعد از سال.ها سرگردانی بالاخره خودم را یافتم. عمری رفته بود و من سرزمینی برهوت و بی‌حاصل بودم.

نمی‌دانستم چطور باید سال‌های از دست‌رفته‌ام را جبران کنم! از کجا و چگونه شروع کنم!

چند سال به این شکل گذشت. من در جستجوی مسیر آینده ام به هر طرفی کشیده می‌شدم. تا آنکه در زمستان ۹۸ اولین کلاس نویسندگی‌ام را ثبت نام کردم.

 

از یادداشت‌های تازه چه خبر!