پرش به محتوا

مهسا رزمجوئی

  • نویسندگی
  • انتشاراتی هَراگ
  • مقاله‌ها
  • شعرها
  • درباره من
  • تماس با من
منو
  • نویسندگی
  • انتشاراتی هَراگ
  • مقاله‌ها
  • شعرها
  • درباره من
  • تماس با من

پیش از آن که داستانی بنویسی این یادداشت را بخوان

  • ۱۴۰۲-۰۱-۱۶
  • نوشته‌های من, یادداشت روزانه
  • بدون دیدگاه

 

عامل پیش‌برنده‌ی ایده‌های داستانی نه خواست و اراده‌ی  ما (نویسنده) بلکه احساسات پنهانی ما است.

از لحظه‌ای که یک ایده در ذهن ما جرقه می‌خورد تا وقتی که مراحل آزادنویسی و بازنویسی را طی می‌کند تمامن تحت تاثیر عواملی است که در ناخودآگاه ذهن ما جریان دارد.

اصلی‌ترین مرحله‌ی پیشروی یک داستان در آزادنویسی است. زیرا اجازه می‌دهیم تا دریایی از افکار و احساسات ما که در طی سال‌های عمرمان در ما ایجاد شده و پشت سد ذهن‌مان جمع شده و برای ما ناشناخته باقی مانده بود به جریان بیفتد. این احساسات هستند که راهنمای ما در نوشتن یک داستان می‌شوند.

داستانی که به ضرب و زور ما شکل نگرفته باشد و در حقیقت خودش راهنما باشد، حین نوشتن پابه‌پای ما جلو می‌آید و ساخته می‌شود. حتا مسیرش را از آنچه ما در طرح اولیه‌ی داستان از پیش تعیین کرده‌ایم تغییر می‌دهد و راهش را جدا می‌کند.

در اصطلاح نویسندگی می‌گوییم که داستان خودش را پیش می‌برد و شکل می‌دهد. تولستوی جایی در پاسخ خوانندگانی که به سرنوشت آنا کارنینا اعتراض داشتند می‌گوید: «من نمی‌خواستم داستان این گونه تمام شود. خیلی با او (آنا) حرف زدم تا این کار را نکند اما او در نهایت خودش سرنوشتش را انتخاب کرد.»

در حقیقت شخصیت‌ها و سیر حوادث در داستان تعیین کننده اصلی هستند و از یک‌جایی به بعد ما هیچ دخالتی در شکل‌گیری داستان نداریم. ما داستان را به جلو نمی‌بریم بلکه این داستان است که ما را به جلو می‌برد.

در این هنگام اگر بخواهیم مانع شکل‌گیری‌ روایتی که شخصیت‌ها و حوادث در پیش گرفته‌اند شویم داستان ازهم می‌پاشد، ما نمی‌توانیم جلوی پیشروی داستان را بگیریم بلکه باید همراهش شویم و بگذاریم خودش راه را به ما نشان بدهد.

بعد از اینجا به مرحله‌ای می‌رسیم که با کمک فنون و عناصر نویسندگی داستان را به تکامل ‌برسانیم.

در بازنویسی است که ایرادات داستان را برطرف می‌کنیم. درست مثل یک مجسمه که ریزه کاری‌هایش را آهسته، با صبر و دقت تراش می‌دهیم.

تنها در این صورت است که یک داستان خوب و کامل شکل می‌گیرد.

 

پست های مرتبط

مروری کوتاه بر فیلم روزی روزگاری در آناتولی

ادامه »

روزهایی که نمی‌نویسیم و روزهایی که می‌نویسیم.

ادامه »

در این یادداشت حرف تازه‌ای نیست که بشود با آن یک بادبادک خرید

ادامه »
قبلیاهمیت یادگیری زبان فارسی در نویسندگی
قدرت فضاسازی در داستانبعدی

اشتراک بگذارید

اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در linkedin

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فهرست مطالب در این صفحه

نوشته‌های تازه
  • مروری کوتاه بر فیلم روزی روزگاری در آناتولی
  • روزهایی که نمی‌نویسیم و روزهایی که می‌نویسیم.
  • در این یادداشت حرف تازه‌ای نیست که بشود با آن یک بادبادک خرید
  • چطور بتوانم صبح‌ها راحت‌تر بیدار بشوم؟
  • توانایی ایستادگی در سخت‌ترین مرحله‌ی نوشتن
  • سه‌شنبه خاکستری با ونگوگ (هشدار؛ این یک یادداشت نیمه‌کاره است.)
  • بخوان و بنویس
  • می‌دانم که نمی‌دانم و از ندانستن می‌هراسم.
  • چه چیزهایی از رونویسی می‌توانید بیاموزید؟
  • نوشتن در اتاق
بایگانی
  • تیر ۱۴۰۲
  • خرداد ۱۴۰۲
  • فروردین ۱۴۰۲
  • اسفند ۱۴۰۱
  • بهمن ۱۴۰۱
  • دی ۱۴۰۱
  • آذر ۱۴۰۱
  • آبان ۱۴۰۱
  • مهر ۱۴۰۱
  • شهریور ۱۴۰۱
  • مرداد ۱۴۰۱
  • تیر ۱۴۰۱
  • اردیبهشت ۱۴۰۱
  • فروردین ۱۴۰۱
photo_2022-09-10_16-20-52
suganth-7dB0fRkaqv4-unsplash
Negar_۲۰۲۲۰۸۲۱_۱۹۵۲۵۸

طراحی صفحه: مهسا رزمجوئی

تمامی حقوق این وبسایت برای مهسا رزمجوئی محفوظ است.