بگذار که آخرین کلام من این باشد، سکوت. حرفی که جایز نیست بگویم. آخرین کلام من سکوت است. من با تو با سکوتم سخن میگویم. سکوتم را دریاب. صدای سکوتم را میشنوی آیا؟ آی با تو سخن میگویم. میدانی در پس سکوتم، در پشت سخنهای نگفتهام چه به تو میگویم؟ آیا سکوتم را میدانی؟ آیا راز نهان پشت سکوتم را میخوانی؟ آی با توام، راستی چه میکنی با حرفهای نگفتهام. با ناشنیدههایم. با برملا نشدههایم. شنیدن سخنان رانده بر زبان که اهمیتی ندارد. اگر میتوانی سخنان نگفتهام را بشنو. اگر میتوانی سکوتم را بشنو. اگر شنونده هستی، اگر شنوندهی خوبی هستی پس سکوتم را بشنو. گوش کن، میشنوی؟ صدایم را؟ نگاهم، نگاهم با تو حرفی دارد. ببین، ببین چه میگوید. چه رازی بر تو آشکار میکند. آیا تو زبان نگاه میدانی؟ حرف ناگفته میخوانی؟ آنچه بر زبان نیامده و نرانده را میشنوی؟ آه میدانستم. تو با من غریبهای.
اشتراک بگذارید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه *
نام *
ایمیل *
وب سایت
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.