هفتهی گذشته در یک دورهی آموزشی به نام ایدهپزی شرکت کردم. در این دوره هدف این بود به کسانی که قصد دارند از ساعات اولیهی روز خود استفاده کنند کمک شود تا یکی از ایدههایی را که در کلاس ارائه میشود انتخاب و برای انتشار آماده کنند. با این شیوه میتوانستیم از ساعات اولیهی روز که بهترین زمان برای نوشتن و ایدهپزی است به شکل بهینه بهره ببریم؛ هم با کمک ذهن تازهی خود بهتر بنویسیم و هم با در دست داشتن ایدههای مختلف از زمان بعد از پایان کلاس به بهترین شکل ممکن استفاده کنیم.
این کمپ آموزشی دورهی یک هفتهای بود که جمعهی گذشته به پایان رسید. تا روز سهشنبه همه چیز در این کمپ به خوبی پیش میرفت. گاهی میشد که نمیتوانستم زودتر از زمان شروع کمپ بیدار شوم و صفحات صبحگاهیام را بنویسم. اما بازهم شرایط در کمپ و بعد از آن خوب پیش میرفت. تا روز چهارشنبه که بعد از پایان ساعت کلاس و شروع زمان پرداختن به ایدههای ارائه شده در کمپ دچار خواب آلودگی شدم. در فاصلهی کوتاه بین احساس خوابزدگی بیش از حدی که داشتم و تصور اینکه بخواهم باقی روز با این حس خواب شکستناپذیر ادامه دهم، مقاومتم شکست. روی تخت دراز کشیدم. تصمیم گرفتم یک ساعتی بخوابم و بعد بیدار شوم و به کار ایدهپزی مشغول شوم. اما خوابیدن همانا و بیدار شدن در ساعت شانزده و سیدقیقهی بعد از ظهر همانا.
از توصیف احساس و حالواحوالم در آن لحظه بگذریم. آنقدر مزخرف بود که دلم نمیخواهد حتا به مرورش بازگردم. از آن روز انتشار روزانهی من متوقف شد. لشکر شکست خوردهای شده بودم که نای هیچ جنگی را نداشت. قبلن هم تجربهای از این دست داشتم. درست در زمانی که در نوشتن اوج میگیرم با یک حرکت حساب نشده با سر سقوط میکنم. قبلن وقتی این اتفاق میافتاد تا ماهها از نوشتن آنچنان فاصله میگرفتم که به باورم بازگشت به دوران نوشتن سخت غیرممکن میشد.
یکی از معضلاتی که در نوشتن با آن درگیر بودم همین مسئله بود. چطور وقتی یک اتفاق باعث فاصله گرفتنم از نوشتن میشود اجازه ندهم این زمان طولانی بشود. در کوتاهترین زمان ممکن دوباره به نوشتن بازگردم. در کتاب هنر ظریف رهایی مارک منسن یک جایی میگوید اگر برای مسئلهای اشتباهی ذهنمان را درگیر کنیم درواقع از یک مشکل دو مشکل میسازیم. مثلن وقتی یک مسئله باعث میشد از نوشتن فاصله بگیرم به جای بازگشت به نوشتن زانوی غم بغل میگرفتم که چرا این فاصله رخ داده است. با این خود درگیری امکان بازگشت به نوشتن را برای خودم سختتر از قبل میکردم. با این شرایط فاصلهام با نوشتن بیشتر و بیشتر میشد و هر روز درگیر این موضوع بودم که مدت زمان دور بودنم از نوشتن زیاد و زیادتر شده. به جای اندیشیدن راه چارهای برای دوباره نوشتن درگیر این فکر بودم که از نوشتن دور شدهام و حالم بدتر از قبل میشد. مارک منسن در همان کتاب میگوید بهتر است بهجای صرف زمان و انرژی خودمان روی یک مسئلهی اشتباه بدانیم باید ترههایمان برای کدام مسئله خورد کنیم. بعضی موضوعات ارزش وقت گذاشتن ندارند و درگیر شدن برای آنها باعث میشود برای خودمان قوزبالایقوز درست کنیم.
امروز سهشنبه است یعنی تقریبن یک هفته بعد از آن چهارشنبهی کذایی که حالم را گرفت و تمام برنامههایم را بهم ریخت. در کتاب صداهایی برای ننوشتن آواهایی برای نوشتن میگوید که موانعی درونی و بیرونی وجود دارند که هرکدام بر سر راه نوشتن ما قرار میگیرند و تبدیل به صداهایی برای ننوشتن ما میشوند. شناسایی و برطرف کردن این موانع به هر کدام ما میتواند کمک کند تا کمتر در مسیر نوشتن دچار توقف شویم.
در این یادداشت نمیخواهم به بررسی این موانع بپردازم اما پیشنهاد میکنم اگر میخواهید این موانع را بهتر بشناسید نگاهی به این کتاب داشته باشید.
اما در کنار صداهایی برای ننوشتن آواهایی برای نوشتن هم هستند. در این هفت روز که چیزی نمینوشتم تمام وقت شبیه آدمی بودم که چیزی را گم کرده است. سرگردان دور خودم میچرخیدم. مثل آدمی که در باتلاقی از روزمرگی و بیهدفی فرو میرود شده بودم. چقدر این سبک زندگی را نمیخواستم. همه این جمله را شنیدهایم که میگوید تا یک چیزی که برای ما عزیز است را از دست ندهیم قدر و قیمتش را نمیدانیم. در این هفت روز نگاه دقیقتر و عمیقتری به اثر نوشتن در زندگی خودم داشتم. تازه دانستم چقدر به نسبت گذشته پیشرفت کردهام. چقدر به صفحات صبحگاهی و روزانه نوشتن محتاجم. فهمیدم بدون نوشتن من هیچم. شاید این وقفه برای من لازم بود تا یک بازبینی به عملکرد خودم داشته باشم و بیشتر قدر زحماتی که میکشم را بدانم. داشتن نارضایتی نسبت به پیشرفت خودت و مهارتت در نوشتن که باعث رشدت میشود یک حرف است و ندید گرفتن زحماتت و بیتوجهی به دستآوردهایت یک چیز دیگر. این دو را نباید باهم اشتباه گرفت. یکی ما را در مسیر حرکت قرار میدهد تا همیشه به دنبال رشد باشیم و دیگری تبدیل به روحیهی مثبت ما میشود تا شوق ادامه دادن در ما بیشتر شود و در لحظات سخت بهتر دوام بیاوریم.
اشتراک بگذارید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه *
نام *
ایمیل *
وب سایت
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.