پرش به محتوا

مهسا رزمجوئی

  • خانه
  • همه‌ی نوشته‌ها
    • یادداشت روزانه
    • داستانک
    • مقاله‌ها
    • شعر
    • جستار
    • کتاب‌های من
  • درباره من
  • تماس با من
منو
  • خانه
  • همه‌ی نوشته‌ها
    • یادداشت روزانه
    • داستانک
    • مقاله‌ها
    • شعر
    • جستار
    • کتاب‌های من
  • درباره من
  • تماس با من

توانایی ایستادگی در سخت‌ترین مرحله‌ی نوشتن

  • مهسا رزمجوئی مهسا رزمجوئی
  • نوشته‌های من
  • خرداد ۳۱, ۱۴۰۲
  • ۱۳:۵۵

 

 

از سال ۹۵ بود که تصمیم گرفتم نویسندگی را به طور جدی دنبال کنم. این اتفاق در سال ۹۸ با اولین کلاس آموزش نویسندگی که شرکت کردم آغاز شد. پیش از آن دست نوشته‌هایی داشتم که همه را نیمه‌کاره رها کرده بودم. شعرهای ناتمامی که سال‌ها در سالن انتظار ذهنم باقی مانده بودند و وقتی که برگشته بودم تا ادامه‌ی آن‌ها را بنویسم ذهنم از تمامی کلمات خالی بود و هیچ ایده‌ای نداشتم که ان شعر نیمه‌تمام را چگونه باید ادامه بدهم.

آن زمان تصور می‌کردم شاید به این دلیل که چندان با فنون نویسندگی آشنایی ندارم به چنین مشکلی برمی‌خورم. خیالم راحت بود و خوشحال بودم که بعد از دوره‌های آموزش نویسندگی این مشکلات برطرف می‌شود و می‌توانم بدون آنکه به مشکلی بر بخورم مثل آب خوردن بنویسم.

در طی این چندسال دوره‌های مختلف آموزشی را گذراندم و تمرین‌های زیادی در نوشتن داشتم. امروز که به کارنامه‌ی این چند سال نگاه می‌کنم تعداد زیادی دست نوشته، رمان، داستان کوتاه، نمایشنامه، داستانک، مقاله، شعر و انواع دیگر نوشته‌ی نیمه‌کاره‌ی ناتمام در پشت سر دارم.

اوایل مطمئن بودم ایرادی در کارم است که با وجود آموزش‌هایی که دیده‌ام بازهم نمی‌توانم به راحتی بنویسم. با اطمینان کامل می‌دانستم هر نوشته‌ای را که همان حین نوشتن به پایان نرسانم و به بعدن موکول کنم، سرنوشت آن نوشته محتوم به شکست و نیمه‌کاره ماندن می‌شود. از نوشتن ایده‌هایی که در باورم درخشان بودند و دوست داشتم درباره‌ی‌شان مقاله‌ای، داستان کوتاهی و یا در قالب‌های مختلف دیگر نویسندگی بنویسم‌شان می‌ترسیدم. می‌دانستم همین که نوشتن چند پاراگراف اول را پشت سر بگذارم با آنکه به اندازه‌ی ده هزار کلمه حرف برای گفتن داشته باشم در نوشتن‌شان حوصله و صبوری را کم می‌آورم. طاقت نمی‌آورم و نوشته را همانجا نیمه‌تمام رها می‌کنم و آن نوشته برای همیشه شکست می‌خورد. از این که هربار چنین بلایی سر ایده‌هایم بیاورم وحشت داشتم. نمی‌خواستم آن ایده‌هایی که برای نوشتن داشتم را بسوزانم. به همین دلیل تا مدت‌ها اصلن دست به نوشتن نمی‌بردم. تقریبن منفعل و کم‌کار شده بودم و به افت شدیدی دچار شده بودم.

در یکی از دوره‌هایی که یکی از دوستان خوبم فاطمه علیزاده عزیز برگزار کردند شرکت کردم. هدف این دوره شناخت مشکلاتی بود که باعث توقف قلم نویسنده می‌شد و شنیدن داستان‌هایی از نویسندگان نو قلم و بازخورد دادن به آن نوشته‌ها. در پاسخ به بخش اول دلیل توقف قلمم در نوشتن داستان یا باقی دیگر نوشته‌هایم را این عنوان کردم که: «یک وقت‌هایی یک چیزی را در داستان می‌خواهم اجرا کنم ولی نمی‌توانم ازپس آن بربیایم. در این صورت حالم بد می‌شود به طوری که نوشتن را کنار می‌گذارم و انگیزه‌ام برای دیگر نوشته‌ها هم از بین می‌رود.»

در آن کلاس من پاسخ گرفتم که این سخت‌ترین مرحله‌ی نوشتن است همان جایی که هزاربار باید آزمون و خطا بکنی.

کمی که به این گفته فکر کردم و برای خودم تجزیه تحلیل کردم به حقیقتش پی بردم. کاملن صحیح بود. من در ابتدای نوشتن خیلی راحت بودم. معمولن شروع برای من نقطه‌ی سخت ماجرا نیست حتا اینکه موضوع را بسط و گسترش بدهم هم برایم سختی ندارد. اما بخش سخت و حل نشدنی ماجرا درست در نقطه‌ای است که نوشته به اوج خودش می‌رسد. زمان بچگی را به یاد بیاورید. همه‌ی ما در کلاس ورزش حداقل یکی یکبار را درازنشست زده‌ایم. اوایل خیلی سریع و پر انرژی شروع می‌کنیم به چندتا که می‌رسد کمی انرژی و سرعت‌مان افت می‌کند. دو سه‌تای بعدی را زورکی و با بدختی بالا می‌آییم. اما یکجایی کم می‌آوریم. هرچه زور می‌زنیم نمی‌شود. آنجا می‌بریم و روی تشک ورزش ولو می‌شویم. نفسمان در نمی‌آید. از پا افتاده‌ایم. شاید سر جمع ده‌تا درزانشست زده باشیم. علتش چیست؟ بدن ما آماده و ورزیده نیست. روزانه ورزش دراز نشست را تمرین نکرده‌ایم. برای نوشتن هم همین است. وقتی روزانه نوشتن را تمرین نکنیم وقتی هر روز یک خط به نوشته‌هایمان اضافه نکنیم و عادت به زیاد نویسی به بازنویسی و… نداشته باشیم طبیعی است که از پانصد کلمه بیشتر نتوانیم بنویسیم. نه اینکه حرف برای گفتن نداشته باشیم در حقیقت اینقدر تمرین نوشتن نکرده‌ایم که بتوانیم حرفی که داریم را بنویسیم. از همان اولین نوشته هم توقعمان این بوده بدون عیب و نقص بنویسیم. خب در این صورت چه بلایی سر ذهن ما می‌آید؟ توقع انجام دادن کاری را از خودمان داریم که هرگز خودمان را برایش آماده نکرده‌ایم.

من راهکاری برای برون رفت از این وضعیت ندارم که قبلن امتحان شده و نتیجه‌اش مشاهده شده باشد. اما می‌خواهم برای روزهای آتی بیشتر تمرین نوشتن کنم و اینبار آگاهانه به این موضوع که هنوز ذهن و دستم را برای نوشته‌های طولانی آماده و ورزیده نکرده‌ام در جهت این که ذهنم را ورزش بدهم تا آمادگی لازم برای نوشتن در لحظات سخت را داشته باشد حرکت کنم.

راهکارهای من برای بالابردن توانایی استقامت در سخت‌ترین مرحله‌ی نوشتن:

  • می‌توانیم با یادداشت روزانه شروع کنیم. یادداشت روزانه را به یکی از عادات همیشگی خودمان تبدیل کنیم و هرگز هم رهایش نکنیم.
  • از نوشته‌های کوتاه برای پست‌هایمان شروع کنیم. بعد به مرور حجم نوشته‌ها را افزایش بدهیم. اگر مثل من تازه دارید یادداشت روزانه را به یک عادت تبدیل می‌کنید و هرگاه به مرحله‌ی سخت نوشتن می‌رسید ذهن‌تان خسته می‌شود و رهایش می‌کنید یکباره وسوسه نشوید سراغ مقاله‌های پنج‌هزار کلمه‌ای بروید. در حقیقت با گام‌های کوچکتر به مرور زمان خودتان را برای نوشتن مقاله‌ی پنج هزار کلمه‌ای آماده کنید. اما یکباره سراغش نروید.
  • هرگاه در نوشتن به مرحله‌ای رسیدید که ذهن‌تان خسته شد حتا اگر برای نوشتن یک یادداشت روزانه‌ی کوتاه بود از تکنیک پومودرو استفاده کنید. از جا بلند شوید. به مکانی که احساس بهتری به شما می‌دهد بروید. کنار پنجره، کنار یک گلدان گل، توی بالکن و… پنج تا ده دقیقه به ذهنتان استراحت بدهید. بعد برگردید سراغ نوشتن و بگویید بیست دقیقه دیگر این نوشته را ادامه می‌دهم و بعد از بیست دقیقه دوباره کنار پنجره بروید و همینطور با بیست دقیقه نوشتن و پنج دقیقه استراحت تا پایان آن نوشته پیش بروید.
  • می‌توانید به یک دوست که با شما هم مسیر است مثلن دوستی که مثل شما نویسندگی می‌کند گزارش بدهید که قصد دارید امروز مثلن هزار کلمه در مورد موضوعی بنویسید. هرگاه احساس خستگی کردید با آن دوست‌تان در مورد موضوع نوشتن‌تان به بحث و گفت‌وگو بپردازید. صحبت با یک دوست همدل و هم مسیر شما را برای ادامه‌ی نوشتن ترغیب می‌کند.
  • هرگاه دچار خستگی ذهنی شدید خودتان را سرزنش نکنید، آگاهانه با این موضوع برخورد کنید که ذهن شما نیاز به تمرین و آمادگی بیشتر دارد و خودتان را در مسیر نگه دارید اجازه ندهید از مسیر تمرین‌ها خارج شوید. بدنسازی که بعد از مدتی وقفه به سراغ ورزش می‌رود مجبور است از ابتدا شروع کند. پس حواس‌تان به وقفه‌هایی که در نوشتن‌تان می‌افتد باشد.

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


پست های مرتبط

تقلید در جمله‌نویسی

ادامه »

جمله‌هایی با دست‌خط بد

ادامه »

نویسنده‌ی شکم‌پر

ادامه »

اشتراک بگذارید

اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در linkedin

خانه » نوشته‌های من » توانایی ایستادگی در سخت‌ترین مرحله‌ی نوشتن

طراحی صفحه: مهسا رزمجوئی

تمامی حقوق این وبسایت برای مهسا رزمجوئی محفوظ است.