پرش به محتوا

مهسا رزمجوئی

  • خانه
  • همه‌ی نوشته‌ها
    • یادداشت روزانه
    • داستانک
    • مقاله‌ها
    • شعر
    • جستار
    • کتاب‌های من
  • درباره من
  • تماس با من
منو
  • خانه
  • همه‌ی نوشته‌ها
    • یادداشت روزانه
    • داستانک
    • مقاله‌ها
    • شعر
    • جستار
    • کتاب‌های من
  • درباره من
  • تماس با من

نوشتن را از نویسنده‌های بزرگ بیاموز

  • مهسا رزمجوئی مهسا رزمجوئی
  • نوشته‌های من
  • خرداد ۱۸, ۱۴۰۲
  • ۱۰:۳۱

 

 

یک هفته قبل از نگارش این متن، کتاب شب هول از هرمز شهدادی، نویسنده‌ای که همین چندسال اخیر در کلاس‌های آموزش نویسندگی با او آشنا شدم را می‌‌‌خواندم.

این کتاب در سال ۱۳۵۷ به چاپ رسیده و زمان روایت اتفاقات درون داستان به سالهای قبل از ۵۷ برمی‌گردد. زاویه‌ی دید این داستان اول شخص است، یعنی راوی همان شخصیت اول داستان است و ما تمام اتفاقات را از زاویه‌ی نگاه او می‌بینیم. از همان شروع داستان به حال و هوای روزهای دهه‌ی چهل یا پنجاه هجری شمسی می‌رویم. درست مثل سفر در زمان می‌ماند. با دغدغه‌های فکری شخصیت داستان آشنا می‌شویم. از مشکلاتش آگاهی می‌یابیم. با او همراه می‌شیم و در هرجا که لازم باشد با او همذات پنداری می‌کنیم. از شرایط اجتماعی آن زمان آگاه میشویم و تمام مدت دلمان نمیخواهد کتاب را زمین گذشته و لحظه‌ای داستان را رها کنیم. همیشه اینگونه کتاب‌ها که حال‌وهوای زمانه‌ی خود را به خوبی بیان می‌کند، شخصیت را از دل جامعه بیرون می‌کشد اینقدر واقعی تصویر می‌کند و تفکرات و مشکلاتش را روایت می‌کند دوست داشته‌ام زیرا از خواندنش هیچگاه احساس خستگی نمی‌کنی. حتا نمی‌خواهی لحظه‌ای کتاب را زمین بگذاری. اما در کمتر رمان‌های ایرانی چنین توانمندی پرقدرتی در نشان دادن احوال زمانه‌ی خویش دیده‌ام.

در کتاب‌های صادق هدایت و نویسندگانی دیگر چون مهشید امیرشاهی، بهمن فرسی، شاهرخ مسکوب و… که به تازگی با تعدادی از آنها آشنا شده‌ام توانسته‌ام چنین مصداقی را بیابم. اما بیشترین نمونه‌ها را در رمان‌های کلاسیک خارجی بخصوص رمان‌های ادبیات روسیه دیده‌ام. نویسندگانی مثل داستایوفسکی، چخوف، تولستوی، بولگاکف و… که شاهکارهای ادبیات روسیه و حتا جهان را آفریده‌اند. به طور طبیعی نویسندگان بزرگ دیگری هم در این لیست قرار می‌گیرند که در اینجا اسمی از آن‌ها آورده نشده است.

همیشه دوست داشتم کتابی ایرانی در سطح نویسندگان بزرگ جهان و یا حتا برتر از آنان بخوانم. اما افسوس که در لیست نویسندگان ایرانی شاید تعداد نویسندگانی که بتوانند با ادبیات جهان قابل مقایسه باشند به کمتر از انگشتان یک دست می‌رسد. این برای من که همیشه به فرهنگ غنی و تمدن دیرینه‌ی کشور خودم علاقه داشته‌ام افسوس و حسرتی بزرگ بوده است.

شاید یکی از آرزوهای من و خواست قلبی‌ام دیدن چنین روزی به چشم خودم باشد که در عصر ما نویسندگانی هنرور و توانمند بتوانند به چنین جایگاهی در سطح جهان برسند که به یک رقیب جدی برای نویسندگان بزرگ جهان تبدیل شوند. باری چنان که به این محال امیدوام، آرزو را بر جوانان عیب نمی‌دانم. از این رو که جوانم و پر شور برای رسیدن به این آروز هر قدمی که بتوانم برمی‌دارم.

یک نکته که برای من محرز شده هر کشوری با توجه به پیشینه‌ای که دارد در یک یا چند حیطه که از دیرباز در آن حرفی برای گفتن داشته‌اند در دنیا حرف اول را می‌زنند. مثل کشور روسیه. در ادبیات پیشنه‌ای قدیمی دارد پس صاحب این امکان هم هست که بتواند در دنیا حرف اول را بزند. اما این را من مختص زمانی می‌دانم که دسترسی به منابع مثل امروزه اینچنین گسترده نبوده است. امروز که ما تمام منابع را دسترس داریم و به قولی تمام پیشینه‌ی ادبیات جهان را یکجا در اختیار داریم پس می‌توانیم برای بالا رفتن از نردبان ادبیات و رقابت در سطح جهان از خودشان الگو بگیریم. یکی از بهترین این راه‌ها خواندن کتاب‌های شاهکار جهان است. که صد البته نباید در کنار آن‌ها نویسندگان خوب ایرانی را به فراموشی بسپاریم.

از تجربه‌ی خودم در حین خواندن کتاب شب هول هرمز شهدادی بگویم، بعد از مطالعه‌ی چند صفحه از کتاب، یک حس ناشناخته ولی شیرین من را قلقلک می‌داد به طوری که ناخواسته میل عجیبی به نوشتن در من برانگیخته شده بود. هماطور که این حس من را به نوشتن وامی داشت دست به قلم بردم و شروع به نوشتن کردم. گاهی در آزادنویسی‌هایم باید ابتدا چندخطی را  پرت و پلا بنویسم تا بعد دستم راه بیفتد و ذهنم تمرکز پیدا کند و بتوانم کلماتی را که می‌خواهم از اعماق ذهنم بیرون بکشم، جملات را سرهم‌بندی کنم و در پاراگراف‌ها و در دنباله‌ی یکدیگر بنویسم. اما در اینجا که این حس مملو از شوق در من شکل گرفته بود کلمات خودشان از ناکجا پیدا می‌شدند. پشت هم چیده می‌شدند، جمله‌ها تمیز و مرتب از قبل ساخته شده و به ذهنم می‌آمدند. حین نوشتن شیرین‌ترین حال را تجربه می‌کردم، احوالی که تابه‌حال هیچ‌گاه در هیچ‌نوشتنی در من شکل نگرفته بود. این اولین تجربه‌ام بود که کتابی این چنین من را وادار به نوشتن می‌کرد. نوشتنی که مثل یک معجزه همه چیز در آن کامل و بی‌نقص بود. حتا ایده‌ها نیز خلاقانه و نو بودند.

یک‌بار که برگشتم و از روی متن نوشته شده‌ خواندم، برایم آشنا آمد. خوب که چندباری از روی آن خواندم متوجه شباهت زیادی بین نثر نوشته‌ی خودم و نثر کتاب شب هول هرمز شهدادی شدم. نه آنکه حالا نوشته‌ی من می‌توانست به پای نثر رمان شب هول هرمز شهدادی برسد، بلکه خیلی ناخودآگاه ذهنم تلاش کرده بود تا از روی نثر هرمز شهدادی تقلید کند.

دلیل این اتفاق چیست؟

من تازه نویسنده ذهنم هنوز الگوی مناسب خودش را یا همان سبک نویسندگی خودش را نیافته است. اطلاعاتش در زمینه‌ی نویسندگی ناقص بوده و تمام نوشته‌هایم برای من حکم یک تمرین را دارد که برای امتحان نهایی (یادگیری درست نویسی و یافتن سبک خودم در نویسندگی) خودم را آماده می‌کنم. هرکتابی که می‌خوانم یک الگو به ذهن من وارد می‌کند و این الگو به نقشه‌ی راهی تبدیل می‌شود تا ذهن من راه خودش را به مرور پیدا کند.

اینطور تصور کنید که نقشه‌ی گنجی در دست شماست اما این نقشه پر از رمز و ابهام است. برای یافتن گنج باید نشانه‌هایی که در نقشه هست را پیدا و دنبال کنید تا به مقصد برسید. سبک نویسندگی هم برای هر نویسنده مثل یک گنج می‌ماند. نویسنده‌هایی که قبل از ما کتاب‌هایی نوشته‌اند هرکدام نشانه‌های رسیدن به گنج ما را در آثارشان قرار داده‌اند. حال برای پیدا کردن مسیر گنج‌مان باید نشانه‌ها را دنبال کنیم. اما یک نکته‌ی مهم در اینجا نهفته است؛ اگر به شما بگویند بین یک صندوقچه‌ی گنج که در حیاط باغی در شهری نزدیک شما نهفته‌است و صدها صندوقچه‌ی گنج که در جزیره‌ای دور افتاده اما قابل دسترسی قرار دارد یکی را می‌توانید انتخاب کنید، انتخاب شما کدام گزینه است؟ گنج آسان اما کم ارزش؟ یا گنجی که رسیدنش رنج فراوانی می‌طلبد اما ارزشش صدها برابر آن دیگری است؟

برای یافتن سبک نویسندگی‌تان حاظرید سراغ نویسنده‌ای بروید که شاهکاری بزرگ در ادبیات جهان آفریده و تمام نکات لازم برای داشتن یک داستان کامل را در داستانش دارد؟ یا سراغ نویسنده‌ای که صرفن اسمی آشنا در بازار فروش دارد؟

شما شاید بتوانید ابتدا سراغ گنج آسان بروید و بعد سراغ گنج ارزشمندتر، اما فراموش نکنید گنجی دیگر را که قابل بازگشت نیست در این راه از دست می‌دهید. گنج زمان.

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


پست های مرتبط

تقلید در جمله‌نویسی

ادامه »

جمله‌هایی با دست‌خط بد

ادامه »

نویسنده‌ی شکم‌پر

ادامه »

اشتراک بگذارید

اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در linkedin

خانه » نوشته‌های من » نوشتن را از نویسنده‌های بزرگ بیاموز

طراحی صفحه: مهسا رزمجوئی

تمامی حقوق این وبسایت برای مهسا رزمجوئی محفوظ است.